loading...
.::طــــلــــبــــه ســــايــــبــــري::.
تــــابــــلــــو اعــــلـانــــات

.::خــیــریــه هــمــت | اولــیــن خــیــریــه دیــجــیــتــال ایــران::.

وصــیــت‌نــامــه دســتــه جــمــعــی ۵۰ غــواص عــمــلــیــات کــربــلــای ۴

بسم‌الله الرحمن الرحیم

خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموال‌شان را خریداری می‌کند که در مقابل به آنان بهشت عنایت کند، آنها که در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند، وعده‌ای مسلم بر عهده خدا که هم در تورات آمده و هم در انجیل و هم در قرآن.

چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتر است بنابراین نسبت به این معامله‌ای که کردید، به خویشتن بشارت دهید و این همان فوز عظیم است. «سوره توبه قرآن‌کریم»

شکر به درگاه ایزد منان که به ما نعمت هستی بخشید و با نزول قرآن‌کریم ما را هدایت کرد و توفیق شرکت جهاد در راه خودش یعنی در این دفاع مقدس را به ما عنایت فرمود و سلام و درود بی‌پایان بر حضرت محمد ابن عبدالله (ص) و ائمه اطهار به ویژه حضرت حسین ابن علی (ع) که راه و رسم زندگی به ما آموختند.

سلام بر امام امت این پرچمدار توحید و ابراهیم زمان و سلام و درود بر شهدا، معلولان، مجروحان، مفقودالاثرها و اسرای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و خانواده‌های معظم آنها این چشم و چراغ‌های انقلاب.

سلام بر امت قهرمان این مرز و بوم بالاخص امت شهیدپرور روستای سورک که پیوسته با بدرقه عزیزان خویش گرمی خاصی در زمستان به آن بخشیدند و بدین ترتیب شعله منافق‌سوز و کفر برانداز شعار جنگ جنگ تا پیروزی افزون‌تر ساختند و با ارسال کمک‌های مالی خویش به جبهه، توطئه اقتصادی محتکران را خنثی کرده و به‌ حق نشان دادند که فرزند محرم و رمضانند.

اینجانبان خدمتگزاران کوچک اسلام و شاگردان مکتب ولایت که با راهیان کربلا متشکل در هیئت عاشورا عازم جبهه حق علیه باطل شدیم، زیرا شرکت در این دفاع مقدس و جهاد فی‌سبیل‌الله را همانند نماز بلکه در شرایط فعلی بنا به فرموده امام امت که همان حکم اسلام است بر خود واجب دانسته و بی‌توجهی به آن را باعث ذلت و خواری در دنیا و عذاب دردناک در آخرت برای خود شمرده.

از خداوند بزرگ می‌خواهیم این اعمال ناچیز ما را به رحمت خویش قبول بفرماید و از خطایا و لغزش‌های بزرگ و کوچک ما همان‎طور که در قرآن وعده داده است، درگذرد و آنچه موجب رضایت و خوشنودی اوست، برای ما فراهم کند و ما هم با خدای خویش پیمان بسته‌ایم و با امام امت تجدید عهد کردیم تا کوتاه کردن دست متجاوز و انهدام حزب بعث کافر صدام به پیش خانواده‌های خویش بر نگردیم، مگر در صورت شهید یا زخمی شدن، زیرا دشمن همانند حیوان درنده زخم‌خورده‌ای است که پس از مأیوس شدن از شکار طعمه و در حال فرار در سر راه خود به هر چیز چنگ می‌اندازد.

از آنجایی که مرد میدان و رزم و مبارزه نبود تا ناجوانمردانه بمب‌های خویش بر سر مردم بی‌گناه و اطفال معصوم و مادران داغ دیده شهر و روستا ریخته و یا آنها را از راهی دور مورد اصابت موشک‌ها و توپ‌ها قرار می‌دهد و این چه دلی است که ضجه کودکان و مادران و سالخوردگان را ببیند و شکم آبستن دریده شده مادرانی را در زیر آوار مشاهده کند اما به درد نیاید مگر اینکه این دل از سنگ باشد.

کجاست غیرت و جوان‌مردی و فتوت و نوع‌دوستی که یک خانواده ۱۰ نفری دزفولی تکه‌تکه شوند و انسان فقط به زن و فرزند و دارایی خود بچسبد و آن‌وقت هم دم از مسلم و مؤمن بودن بزند.

پدران و مادران، برادران و خواهران دفعه قبل که به مرخصی آمده بودیم، نه برای استراحت و یا رفع خستگی بود که برای اتمام حجت بود تا یک‌بار دیگر گفته شود که کاروان حسینی در سینه و شور حسین در سر دارد و بسم‌‌الله پای رادیو، تلویزیون نشستن، شور داشتن و چند نگاه بی‌توجه به روزنامه و مجله انداختن معرفت به حسین ابن علی (ع) و راه و هدف او در رکاب حسین پیدا نمی‌شود.

حال که چند ساعتی به آغاز عملیات نمانده و فرزندان شما می‌روند تا خط‌شکن جبهه اسلام باشند، در آخرین ساعات حیات فانی خویش و حیات ابدی در جوار قرب الهی، انشاءالله تذکراتی را به‌عنوان وصیت به خدمت‌تان اعلام می‌داریم:

۱- همگی را به جهاد مقدس در راه خدا دعوت می‌کنیم همان‌طوری که مولای‌مان علی (ع) در آخرین ساعات عمرش طبق وصیتی فرمودند، خدا را در مورد جهاد با اموال جان‌ها و زبان‌های‌تان (مبادا در اولین راه سستی به خرج دهید) و بر شما باد که پیوندها را محکم کنید و از بذل و بخشش یکدیگر (مخصوصاً در راه جهاد هیچ فروگذار نکنید) و حال که امام عزیز پرچم‌دار این نهضت است چه نعمتی بالاتر از در رکاب بودن این نائب امام زمان (عج) برای اسلام شمشیر زدن و امروز ما هر نعمتی کسب کردیم، به برکت رهبریت قاطع و خردمندانه این بزرگ مرجع عالم اسلام بوده است.

۲_ از آنجایی که انقلاب ما یک انقلاب مکتبی نشأت‌گرفته از اسلام بوده، اگر بخواهیم این انقلاب را حفظ کنیم، باید با توکل به خدا و توسل به قرآن و درس گرفتن از زندگی انبیا و ائمه شعور و آگاهی‌های دینی و سیاسی خویش را بالا برده و با استفاده از مسجد همانند صدر اسلام آن را پایگاهی برای زدودن شیطان‌های درونی و بیرونی قرار دهیم.

۳_ از آنجایی‌ که انقلاب مکتبی ما روحانیت مبارز و پیرو خط امام را پرچم‌دار این نهضت دانسته و آنها را سربازان واقعی امام زمان (عج) قلمداد می‌کند و شیاطین گمان نکنند که حرکت روحانی‌نمایانی مانند مهدی هاشمی بتواند اعتماد ما را نسبت به این قشر محترم و معظم سلب کند و هر کسی باید بداند در هر مقامی باشد اگر قصد خیانت به نظام جمهوری اسلامی و امام عزیز را داشته باشد، خون شهدا گریبانش را خواهد گرفت و او را رسوا خواهد کرد.

حال که شرق و غرب با استفاده از منافقین و عوامل داخلی خویش سعی در تزلزل در ارکان این نظام به‌حق دارد، ما باید بیشتر خود را به ولایت‌فقیه نزدیک کرده و دولت نیز تا وقتی که در خط ولایت است از هر جهت آن‌ را پشتیبانی کرده و از کمبودهای موفق و مشکلات که هر انقلابی به همراه دارد نهراسد.

۴- به جوانان عزیز به ویژه دانش‌آموزان سفارش می‌کنیم که مواظبت از سلامتی جسمانی و توجه به درس خویش و از نظر اخلاقی و معنوی خود را بسازند و ایمان خود را قوی‌تر کنند و نه تنها از نظر باطن، بلکه به ظاهر هم توجه کنند و خود را ملبس به لباس و عوام‌فریبی و فتنه‌انگیزی نکنند که استکبار امروزه از این راه وارد می‌شود.

۵- به خواهران سفارش می‌کنیم که سخت مواظب حجاب خود باشند، هم حجاب ظاهر و هم حجاب باطن و بدانند که اگر قشر خواهران حرکت‌شان در جامعه خداپسندانه باشد، افراد بوالهوس جرأت عرض اندام و مفسده‌جویی ندارند و باید در زندگی‌شان حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) را الگو قرار دهند که هم عفت و آبروی دنیوی و هم سعادت اخروی تأمین خواهد شد.

۶- از روحانیت معظم سورک تقاضامندیم که نسبت به جوانان عاشق اسلام و دلسوخته به انقلاب و امام عزیز گرمی بیشتری نشان دهند و از اهالی روستای سورک تقاضامندیم قدر روحانیت محل را بدانند و توجه داشته باشند که روحانیت دلسوزترین قشر نسبت به آنها است.

۷- به‌عنوان وصیت از امام عزیز تقاضا داریم که در پیشگاه خداوند برای ما شفاعت کند که ما اعتباری نداریم و از خانواده‌های‌مان، پدران، مادران، همسران و فرزندان‌مان می‌خواهیم که همانند اولاد امام حسین (ع) صبر و استقامت پیشه کنند و در راه دین و تحمل مشکلات نشان دهند و قلوب‌شان را متوجه خدا کنند و بدانند که اگر بخواهند در دنیا و آخرت سرافراز باشند، راه همان راه قرآن است و از این طریق عشق و محبت امام (ره) را در دل خویش بگذارند و توطئه‌ها و شایعات منافقان را خنثی کنند.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار

آمین یا رب العالمین

شــــاهــــرخ ضــــرغــــام یـــــه شـــــهـــــیـــــد اعـــــجـــــوبـــــه!!!!

امام خمینی: اشخاصی بعد از زحمت های فراوان پنجاه ساله به یک مقامی می رسند و این جوانها را خدای تبارک و تعالی آن طور در ظرف یک مدت بسیار کم ، متحول کرد به یک مقامی که آن هایی که پنجاه سال زحمت کشیده اند، نرسیده اند به این مقام ؛ نرسیده اند به آن جا که غیر از خدا اصلاً هیچی نخواهند، شهادت را این طور طالب باشند. این طور غیر شهادت را در برگیرند. این یک مسئله مهمی است . ما همیشه باید در نظر داشته باشیم که این مسئله ، مسئله عادی نیست .


بقیه در ادامه مطلب

طــــلــــبــــه ســــايــــبــــري بازدید : 688 چهارشنبه 07 اسفند 1392 نظرات (1)

مــــروری بــــر زنــــدگــــى و شــــهــــادت شــــهــــيــــد خــــرازى

يك روز قرار بود تعدادى از نيروهاى لشگر امام حسين (ع) با قايق به آن سوى اروند بروند. حاج حسين به قصد بازديد از وضع نيروهاى آن سوى آب، تنهايى و به طور ناشناس در ميان يكى از قايق ها نشست و منتظر ديگران بود. چند نفر بسيجى جوان كه او را نمى شناختند سوار شده، به او گفتند: «برادر خدا خيرت بدهد ممكن است خواهش كنيم ما را زودتر به آن طرف آب برسانى كه خيلى كار داريم.» حاج حسين بدون اين كه چيزى بگويد پشت سكان نشست، موتور را حركت داد. كمى جلوتر بدون اين كه صورتش را برگرداند سر صحبت را باز كرد و گفت: «الان كه من و شما توى اين قايق نشسته ايم و عرق مى ريزيم، فكر نمى كنيد فرمانده لشگر كجاست و چه كار مى كند » با آن كه جوابى نشنيد، ادامه داد: «من مطمئنم او با يك زيرپوش، راحت داخل دفترش جلوى كولر نشسته و مشغول نوشيدن يك نوشابه تگرى است! فكر مى كنيد غير از اين است » قيافه بسيجى بغل دستى او تغيير كرد و با نگاه اعتراض آميزى گفت: «اخوى حرف خودت را بزن». حاج حسين به اين زودى ها حاضر به عقب نشينى نبود و ادامه داد. بسيجى هم حرفش را تكرار كرد تا اين كه عصبانى شد و گفت: «اخوى به تو گفتم كه حرف خودت را بزن، حواست جمع باشه كه بيش از اين پشت سر فرمانده لشگر ما صحبت نكنى اگر يك كلمه ديگر غيبت كنى، دست و پايت را مى گيرم و از همين جا وسط آب پرتت مى كنم.» و حاج حسين چيزى نگفت. او مى خواست در ميان بسيجى ها باشد و از درد دلشان با خبر شود و اينچنين خود را به دست قضاوت سپرد.

 

بــــقــــیــــه در ادامــــه مــــطــــلــــب

شــــهــــیــــد حــــجــــت الــــاســــلــــام نــــواب صــــفــــوی از مــــنــــظــــر ولــــایــــت

پیام مقام معظم رهبری به همایش پنجاهمین سالگرد شهادت سیدمجتبی ‏نواب صفوی و یارانش

 

كار بسیار به جا و بر حقی انجام می‌گیرد كه از شخصیت شهید نواب و فداییان اسلام ‏تجلیل می‌شود. فرق آنها با شهدای زمان ما این است كه آنها در دوران غربت محض قیام ‏كردند و نام حكومت اسلامی و حاكمیت احكام قرآنی را كه كمتر به گوش كسی رسیده ‏بود بلند كردند.
مرحوم نواب در زمانی حكومت اسلامی را مطرح كرد كه هیچ یك از بزرگان، ‏علما و دیگران یا به فكر نبودند یا اگر بودند ابراز نمی‌كردند ولی مبارزینی بودند كه با ‏رضاخان بر سر قضیه كشف حجاب و در قضایای دیگر مبارزه كردند اما هیچكدام از اینها ‏شعارشان و مكتبشان و هدفشان ایجاد حكومت اسلامی نبود، این مرد بی‌نظیر كه در آن ‏دوران یك جوان بیست و چند ساله بود مساله حاكمیت اسلام را مطرح كرد و آنچنان با ‏حرارت و شور این قضیه را به میان آورد كه توانست جمعی را به دور خود جمع كند.

بــــقــــيــــه در ادامــــه مــــطــــلــــب

در این اینفوگرافی ، به بررسی 100 عملیات دفاع مقدس پرداخته شده است همچنین می توانید آماری از شهدای جنگ تحمیلی بر اساس گروه سنی و همچنین موقعیت شغلی آنها و اطلاعاتی از این قبیل دست پیدا کنید.

 

بــــراي مــــشــــاهــــده ایــــنــــفــــوگــــرافــــی 8 ســــال دفــــاع مــــقــــدس در انــــدازه واقــــعــــي و بــــا كــــيــــفــــيــــت كــــلــــيــــك بــــفــــرمــــائــــيــــد

ایــــنــــفــــوگــــرافــــی 8 ســــال دفــــاع مــــقــــدس

خــــاطــــره اي از شــــهــــيــــد بــــزرگــــوار عــــبــــاس دوران

ونک   دو نفر…. ونک   دو نفر

از صبح  سرگردونم ،تقریبا کل آرشیوم زیر و رو کردم ،همه ی عکس ها …نوشته ها…خاطره ها….ولی نشد،هرکاری کردم نتونستم بنویسم…

حال الانم درست مثل وقتایی که خیره ی آسمون میشم!پر از همه چی که نمیدونم چیه!نه اینکه نفهممش نه ،اینقدر بزرگ وغریبه که نمیتونم وصفش کنم، حتی برای خودم !حرف زدن شاید واسه آدم پرحرفی مثل من  ساده ترین کار دنیا باشه اما الان لال شدم !

((خیلی عصبانی بودم دیگه نمیتونستم طاقت بیارم هرطوری بود یه شماره تلفن ازش گیر آوردم ،تماس گرفتم فقط برای دو سه دقیقه   :”علی تو خجالت نمیکشی ،همه میان مرخصی تو نمیایی!چند روز پیش خانم سرگرد جذی رو دیدم گفت شوهرش اومده   مرخصی.مگه تو زن و بچه نداری؟مگه از بوشهر تا شیراز چقدر راهه؟نمیتونی یه دقیقه ببینمت رو ببینی؟!”؛ساکت بود   صبرکرد تا  دق ودلیم خالی بشه بعد گفت:”راست میگه سرگرد جذی رفته مرخصی!میدونی سروان میر هم رفته  مرخصی، کرم  هم   رفته…..”؛یکی یکی اسم  دوستها و همسایه  ها رو گفت که  رفتن  مرخصی.نمیفهمیدم  چی  میگه!موقع خداحافظی  گفت  :دلت میخواد منم برم مرخصی  !مانده بودم چه بگویم حرفهایی میزد که نمیفهمیدم، با دودلی گفتم  :آره خوب، دلم میخواد بیای بچه هات رو ببینی. چند روز بعد آمد شیراز یک هواپیما را آورده بود برای تعمیر؛چند ساعتی آمد خانه، ازش پرسیدم  علی چرا این طوری حرف میزنی ،مثل اینکه دیگه حرفهات نمیفهمم ، بغض کرد ،گفت : همه بچه ها رفتن مرخصی! میدونی یعنی چی  ؟!همشون شهید شدن !!دیگه توی پایگاه بوشهر کسی نمونده ؛ کسی باورش میشه ؟بچه ها همین طور پشت سر هم شهید میشن ،خبرشون رو که میاوردن تا چند وقت نمیتونستیم غذا بخوریم،  مثل اینکه  همه چی عوض بشه زندگی ها وآدمها؛چند ساعتی ماند و رفت)).

بــــقــــيــــه در ادامــــه مــــطــــلــــب

شــــهــــيــــد غــــريــــب قــــريــــب

 

شهيد مهندس محمدجواد تندگويان، بالاترين مقام كشوري جمهوري اسلامي ايران بود در دوران هشت ساله دفاع مقدس توسط عمّال بعثي صهيونيستي رژيم صدام به اسارت گرفته شد.
مرور زندگي و فعاليت هاي اين وزير نفت كابينه شهيد محمدعلي رجايي كه درست چهل‌روز پس از آغاز جنگ تحميلي اسير شد، به خوبي حكايت مجاهدت ها و مظلوميت هاي ياران خميني كبير(ره) را بازنمايي مي‌كند. مهندس تندگويان(كه مقام معظم رهبري به زيبايي تمام او را «شهيد غريب» خوانده‌اند) با همكاري مشترك دشمن رو در رو و ستون پنجم داخلي اسير شد و سال هاي سال، سخت ترين شكنجه هاي جسمي و روحي و نيزدرد دوري از خانواده و ميهن را تاب آورد و حاضر نشد حتي كلامي عليه ياران، هم رزمان و هم ميهنان خود بگويد.
او به مصداق آيه شريفه «من المؤمنين راجال صدقوا ماعاهدوا الله عليه فمنهم من قضي نحبه و منهم من ينتظر و مابدلوا تبديلا» جان شيرين خود را در اوج جواني بر سر هدف والايش گذاشت و با سر بلندي تمام به ديدار يارشتافت.
تندگويان از خيل جواناني بود كه هنگام آغاز قيام حضرت امام دراوايل دهه 1340 شمسي، دوره نوجواني را طي مي‌كرد و معظمٌ‌له در پاسخ به مزدوران رژيم پهلوي، اين نوجوانان را ياران و ياوران نهضت خويش خواندند. پيش بيني جلودار نهضت به زيبايي به تحقق پيوست و تندگويان در دهه 1350 ضمن كسب دانش آكادميك و نيز بهره گيري از استادان مدعو به به دانشگاه نظير شهيد مطهري،دكتر شريعتي و علامه جعفري، به مبارزه پنهان وآشكار عليه رژيم پرداخت و بهاي آن را با زنداني شدن خويش و همچنين دوري از موقعيت هاي خوب اجتماعي (كه با توجه به مقام علمي اش استحقاق آن را داشت) پرداخت كرد.
درادامه و با پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 نيزمهندس تندگويان از خيل جوانان متخصص و متعهدي بود كه از هر نظر آمادگي خدمت به اسلام و ميهن را داشتند و عرصه مديريت، بهترين بستر براي خدمت آنان به آرمان هاي والاي انقلاب اسلامي بود.
اما بروز رخدادي عظيم همچون جنگ تحميلي، بسياري از اين جوانان شايسته را از ما گرفت و تندگويان درغربت تنهايي خويش،چون سروي آزاده محكم و پابرجا با نيت قربتاًالي الله ايستاد و با كمال وقار و افتخار نام خود را در بين اين جوانان جاودانه ساخت. او راد مردي ديگر همچون باكري، همت،جهان‌آرا، نامجو، كلاهدوز و خيل شهداي دفاع مقدس بود.
يادت گرامي باد،محمدجواد تندگويان، اي شهيد غريبِ قريب...

 

بــــقــــيــــه در ادامــه مــــطــــلــــب

شــــهــــيــــد والـا مــــقــــام مــــحــــمــــد عــــلــــي جــــهــــان آرا

ذهنش را جمع و جور می کند تا از ابتدای آشنایی تا شهادت همسرش برایمان بگوید. از روزهایی که به خاطر داشتن اعلامیه های امام رحمة الله دستگیر و به زندان رفت و درست هم بند کسی شد که رابطه ی فامیلی نزدیکی با شهید جهان آرا داشت. همانجا بود که از طریق خاله ی جهان آرا که هم سنش بود تا اندازه ای با افکار محمد جهان آرا و گروه «منصورون» که جزو آن بودند، آشنا شد و دوستی شان شکل گرفت؛ دوستی ای که بعد از چهار سال فعالیت مبارزاتی در سال 58 به ازدواج او با خواهرزاده هم سلولی اش منجر شد.

 

بقيه در ادامه مطلب


بسم رب الشهداء و الصدیقین


مطلبی خطاب به کسانی که می خواهند تحریم ها را بردارند یا با آمریکا مذاکره کنند یا برای اسرائیل به عنوان یک دولت هویتی قائلند و مشکلی با اسرائیل ندارند ….

بی مقدمه:

به نظرتون الان مذاکره از نظر اونها چه معنی ای داره؟؟غیر از این هست که لفظ مذاکره فقط برای حفظ ظاهر قضیه است.غیر از این هست که میگن بشینیم صحبت کنیم بعد هرچی ما گفتیم شما قبول کنید؟غیر از این هست که می خوان حرف های خودشون رو به ما تحمیل کنن؟غیر از این هست که می خوان ما در مقابل خواسته های ناحق و نابجاشون کوتاه بیایم؟غیر از این هست که می خوان به همه ی مردم جهان نشون بدن هیچ کس نمی تونه در مقابلشون مقاومت کنه و همه باید در مقابلشون تسلیم بشن؟؟….)!!!

هویت قائل شدن برای شقی ترین انسان های روی زمین و دوستی با آنان به چه معناست؟؟!!!

آرمان های شهدا را فراموش کرده اید؟

شهید بهروز مرادی قبل از آزادی خرمشهر:هدف ما تنها آزادی خرمشهر نیست. ما با جهان اسلام کار داریم و هدفمان این است که دنیا را آزاد کنیم. هدف اصلی ما آزادی بیت المقدس است. اما مسئله این است که اگر ما نتوانیم شهر کوچکی مثل خرمشهر را آزاد کنیم چطور می خواهیم دیگر کشور های اسلامی را آزاد کنیم.

طــــلــــبــــه ســــايــــبــــري بازدید : 668 سه شنبه 20 فروردین 1392 نظرات (0)
 
 
من حق دارم ایام فاطمیه پیرهن مشکی تنم کنم (حتی تابستون) و کسی حق ندارد به من بگوید تو همش در غم و ماتم به سر می بری!
من یک دختر مذهبی هستم …
من حق دارم محرم که می شود زنگ تلفن همراه خودم را مداحی بگذارم و کسی حق ندارد به من بگوید تو انسان افسرده ای هستی!
من یک دختر مذهبی هستم …
من حق دارم عکس شهید را به عنوان پس زمینه گوشی ام انتخاب کنم و کسی حق ندارد با دیدن عکس شهید به من پوزخند بزند!
من یک دختر مذهبی هستم …
من حق دارم به جای سینما رفتن شبهای جمعه بهشت زهرا برم و کسی حق ندارد به تمسخر بگوید که شماها را فقط باید در قبرستان!!! پیدا کرد!
من یک دختر مذهبی هستم …
من حق دارم که دوست نداشته باشم اسم بازیگرهای هالیوودی و فوتبالیست ها ی خارجی را بدانم و کسی حق ندارند من را انسان عقب افتاده ای بداند!
من یک دختر مذهبی هستم …
من حق دارم هر کجا عکس رهبرم را دیدم به او ابراز ارادت کنم و اشکهایم جاری بشود به خاطر مظلومیت های آقا و کسی حق ندارد چپ چپ به من نگاه کند!
من یک دختر مذهبی هستم …
من حق دارم توی خط واحد بجای گوش دادن اندی و ….، مداحی حاج منصور گوش بدم و حق دارم وقتی راه میرم بجای اینکه زل بزنم تو صورت پسرای مردم سرم پایین باشه و کسی حق ندارد به من بگوید ” چقدر املی “!
من یک دختر مذهبی هستم …
من معنای لذت بردن از زندگی را می دانم…
من یک دختر مذهبی هستم …
من معنای شادی و خنده را می دانم…
من یک دختر مذهبی هستم …
من انسان غمگین و افسره ای نیستم…
من یک دختر مذهبی هستم …
من از زندگی به شیوه خودم لذت می برم…
من یک دختر مذهبی هستم و باور کنید که من هم حق زندگی دارم!
طــــلــــبــــه ســــايــــبــــري بازدید : 682 پنجشنبه 15 فروردین 1392 نظرات (3)

انگار ديروز بود او از شمال كشور منطقه اي سر سبز خرم ، مثل دلش آباد از عشق ، و من از جنوب كشور گرم و خشك تو دانشكده به اسم كميل ميشناختنش باور نكردم برام قابل فهم نبود هميشه بهش تيكه مي نداختم اخه هروقت شيطوني مي كردم اون با اون سن كوچيكش منو نصيحت مي كرد بچه ها بهش مي گفتن زشته تو كوچيك تري و نبايد بزرگتر از خودتو نصيحت كني ،‌ بهشون مي گفتم اشكال نداره آخه كميل نور بالا مي زنه داره دنباله كيليد درب شهادت ميگرده و اون مي گفت بله مگر غير از اينه كه اين لباس رو واسه شهادت پوشيديم ، آخرش هم به آرزوش رسيد

 

http://s2.picofile.com/file/7139523866/1234.jpg

وصیت نامه شهید مصطفی کمیل صفری تبار


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

اول حرفم را با یكی از اشعار حافظ كه خیلی به آن علاقه دارم شروع می كنم

درد عشقی كشیده ام كه نپرس                   زهر هجری چشیده ام كه مپرس

  گشته ام در جهان و آخر كار                        دلبری برگزیده ام كه نپرس

سوی من لب چه می گزی كه مگو                لب لعلی گزیده ام كه مپرس 

گفتند كه هر مسلمانی باید یك وصیت نامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد كه یك دفعه این زد به سرم كه برم وصیت نامه بنویسم شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد بازی سرنوشت كه این حرفها را نمی شناسد اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشكر می كنم بابت این همه زحمات كه در حق بنده قدر نشناس داشته اند شنیده بودم كه فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین كاری را داشتم كه یك بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد كه دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند پاسداری توانستم به مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم كه اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم . خوب بریم سر بقیه مطلب كه من مال و اموالی ندارم كه بگم این مال داداشم و این یكی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم كه خیلی خیلی دوستشان دارم اول اینكه حجاب را رعایت كنند چون شهدای ما برای حفظ ناموس و حفظ اسلام شهید شدند تا حتی یك تار موی ناموس آنها را نا محرم نگاه نكند چه برسد به اینكه بیگانه ها بخواهند نگاه كج به آنها داشته باشند .منظورم از حجاب این است كه حتی یك تار موی خود را در معرض دید نامحرم قرار ندهید دوم اینكه فرزندان خود را طوری تربیت كنید كه با روحیه ایثار و انفاق وگذشت از جان خود در راه خداوند تبارك و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش امام عزیز و راحلمان كه می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود .

در اینجا جا دارد كه بگویم من از اول به عشق شهادت وارد سپاه شدم ولی وقتی وارد مادیات آن می شوی منظورم این است كه غرق مادیات شوی فكر شهادت كم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم كه خجالت می كشم از خدا طلب كنم توی ذهنم فكر می كنم كه خدا به من می گه این همه گناه كردی الان شهات می خوای كه هر چی گناه كردی یكدفعه پاك بشه، البته فكر مثبت تو ذهنم می آد كه می گه خدا آنقدر رحمان و رحیم هست كه با توبه(صد بار شكستیم حق خودشو می بخشه ولی حق الناس می مونه كه این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند، در اینجا از تمام كسانی كه به گردن بنده حقیر حقی دارند می خواهم كه حلالم كنند چون اگر یكی را در این دنیا حلال كنند مطمئن باشند كه شخص دیگری هست كه اون دنیا حلالش كنه، اگر هم ما را البته بگویم بنده حقیر را بهتر است، حلال نكردند وعده ما قیامت ان شاالله كه آقامون امام حسین(ع) شفاعت ما رو بكنه كه از سر تقصیر ما بگذرین. احساس كردم این مطلب را اینجا ذكر كنم: من خیلی به حضرت زهرا(س) علاقه داشتم طوری كه هر وقت به فكرش می افتم اشكم جاری می شود و از این خانم بزرگوار می خواهم كه از خدا بخواد كه از سر تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون عشق كه وارد سپاه شدم برسم. شهادت شهادت شهادت. در آخر با یك دعا حرفهایم را به پایان می رسونم: اللهم عجل لولیك الفرج والعافیة والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.

آمین یا رب العالمین

 

سم الله الرحمن الرحیم

نامه یک دختر دانشجو برای مادر شهید مصطفی(کمیل) صفری






به اسم حبیب

اگر آنان که رفتند حسینی بودند و جهادی علی وار کردند ، شمایی که ماندید هنری زینبی دارید تا زیبایی حضورشان را بر چشمان ناباور ِقافله باختگان به تصویر کشید . . . . پس سلامٌ علی قلب زینب الصّبور . . . .


و مگر نه اینکه قرآنش نام تو را برده و مگر نه اینکه حق ولایت دارد "مادر" ؟

تو که آه بکشی دنیا ویران می شود بر سر هر چه نامهربانیست... اصلن خود مادر یعنی آهی که از نهاد ِعشق پا می گیرد. و خودت بگوعشقی فراتر از تب ِ بی قراری ات در لحظات ِ ناآرامی فرزند هست مادر؟


حالا اما دلت گرم باشد از آن فرزند ِآرمیده ای که اشک را روسیاه کرد بر صفحه ی دلتنگی هات ...

دلت گرم باشد که آرامشی والاتر از لبخند ِچشمان ِشهیدش نیست در این دنیای بی اعتبار ...

چشمانی که اخلاص ، سرمشق ِ بندگیشان بود و الفبای عاشقی را زمزمه کرد در گوش ما دورافتادگان از آسمانش ...

غمت را در کوله بار ِشرمساری من بگذار ای یاور زینب ! که پرواز ِپرستویت جز سربلندی چیزی بر نمی تابد..


شوق شهادت با هر واژه ای از زندگی نامه ی دردانه ات، دلهای جامانده را می لرزاند... چه نزدیکش بوده باشند و لبخند ِ ایمانش را چشیده . . . و چه در زمره ی کسانی چون ما که در جایی و نقطه ای و زمانی دیگر مست ِدنیای خویش بوده ایم و صهبای وصال ِشهیدت ، خواب ِ پریدن را برایمان رویای شیرین رضایت الهی کرده است ...

گویند حضور انسان ها در هر موقعیتی بی حکمت نیست ... بی گمان این بنده ی مقرب ِ در خانه ات حاضر شد تا درسهایش را از بَر کند و با غیابش ، نفس ِ حسرت خور ِما را آگاه تر به اسرار ِحب الهی گرداند ...

و تو ای زخم ِداغ دیده ی میراثِ فاطمه اس! مادر ! دستانت مسیر بهشت را جاری می کند بر قلب شاهد ِ حقیقت ...

تو را به بوسه های آسمانی ِ شهیدت بر همان دستان سوگند ... که سجاده ی خلوت با عزیزت وقتی پهن شد ، دعا کنی

اجابت ِ بی قراری های مریدان ِ اخلاصش را ...

که رنگ ِ بی ریایی هایش ، چشم ِهر چه دنیاخواهیست کور کرده ... و ما اسیر ِ این بازار مردانگی اش سر در گریبان ِ گمشدگی خویش فرو برده ایم ...

سلام ما را برسان بر آن وجود ِ متبرک ِ فرزند خمینی و سرباز خامنه ای که تا نور ایمان می درخشد راهشان همواره آذین بسته ی پیروی است ...

از همین فاصله سر بر زمین آورده و سجده می برم بر پاهایت که قبله ی حاجات ِ شهید والامقام بودند ...


اندکی شفاعت طلب ِ جانمان کن تا خریده شویم در این وانفسای انتظار ...

صبر زینبسپناه ِهمّیشگی ِ زندگیتان باد و برکت ایمان، رونق ِ افزون این بزرگترین افتخار ...

http://s2.picofile.com/file/7139523866/1234.jpg

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

 

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید کمیل صفری تبار بیشه

شهید مصطفی صفری تبار بیشه

شهید مصطفی صفری تبار بیشه

 سم الله الرحمن الرحیم


مختصری از زندگینامه پاسدار رشید اسلام شهید مصطقی(کمیل) صفری تبار بیشه

بسم الله الرحمن الرحیم

« ولا تحسبَنَّ الذینَ قُتِلوا فی سبیل اللهِ أمواتاً بَل أحیاءٌ عندَ ربِّهِم یُرزَقون »

« گمان مبرید، آنانی که در راه خدا به شهادت رسیدند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند.»

و شهید مطهری می فرماید

« هیچوقت خون شهید هَدر نمی رود، خون شهید به زمین نمی ریزد، خون شهید هر قطره اش، تبدیل به صدها قطره و هزاران قطره، بلکه به دریایی از خون می گردد و در پیکر اجتماع وارد می شود. شهادت، تزریق خون است به پیکر اجتماع، این شهداء هستند که به پیکر اجتماع و در رگهای اجتماع- خاصّه اجتماعاتی که دچار کم خونی هستند- خون جدید وارد می کنند.»


تقدیم به خودش؛

شهید سرافراز، پاسدار رشید اسلام، برادر مصطفی (کمیل) صفری تبار بیشه فرزند اسماعیل به تاریخ 9/3/1367 شمسی برابر با 14 شوال 1408 قمری « مصادف با شب هفت شهید » در روستای بیشه سر از توابع شهرستان بابل از یک خانوادة مذهبی، دیده به جهان گشود، او در گرماگرم تابستان پا به عرصةی وجود نهاد تا اندکی از شدّت آن بکاهد و با حضورگرم و لطیفش، زحمات پدر، مادر، بستگانِ خسته از کار روزانةی کشاورزی را جبران نماید، کودک وارد مرحلةی جدیدی از زندگی گردید، مراسم سنّتی نامگذاری نیز برقرار شد، در گوش راست او أذان و در گوش چپش اقامه گفتند تا پای بندی اش به اسلام و مسلمین تثبیت گردد، پدر بخوبی می دانست که یکی از حقوق فرزندان بر پدر و مادر، انتخاب نام نیک برای آنان است، این بود که پدر به یادِ روزهای دفاعِ مقدّس و علاقه مندی به گروه های چریکی و جنگ های نامنظم دکتر شهید مصطفی چمران، و هم بیاد دعای کمیل، فرزندش را در شناسنامه به مصطفی و در گفتار کمیل نام گذاری می کند تا هم به دعای کمیل شب های جمعه برسد و هم در آیندةی نزدیک ضمن شرکت در جنگ های چریکی، مصطفی و برگزیدة خدا شود.

درچشم به هم زدنی کودک به هفت سالگی می رسد و در مدرسه بهشت آیین، آئینِ دلدادگی می آموزد، و سپس در کلاس راهنمایی شهدای بیشه سر، خیلی زود نکته به نکته راه و رسم عملی سرداران و 32 تن از گلواژه های علوی بیشه سر را سرلوحة زندگی خویش قرار می دهد بطوریکه حاضران، بویژه معلّمین بومی، شهادت خواهند داد که از میان بچه ها او از جنس دیگری بود.

در دبیرستان شهید مطهری بابل بنا به اذعان مدیر و دبیران، در اخلاق، رفتار، کردار و دانش اندوزی گوی سبقت را از دیگران ربوده است و سرآمد دیگران گردید و تابستان 84 در رشته علوم تجربی فارغ التحصیل و به مرحله پیش دانشگاهی امام حسین (ع) رسید. علاوه بر آن موفّق به أخذ دیپلم در رشتة کامپیوتر ICDL هم می گردد. او زیرک تر از آن بود که در این مرحله توقف کند، حتّی قبولی در رشتة مهندسی شیمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و آمل نیز او را اقناع نکرد، بلکه با عنایت شهداء، همةی اینها را همچون پلی، پشت سر گذاشت تا طبق تعهدی که با شهداء و خدای شهداء بسته بود به دانشگاه اصلی خود یعنی؛ دانشگاه امام حسین (ع) برسد تا فقط از آن دانشگاه با درجة شهادت، فارغ التحصیل گردد.

ایشان علاوه بر داشتن کارت شناسایی عضویّت فعّال بسیح در تیرماه 84 دورة آموزش تکمیلی گردان های عاشوراء طیّ کرده وگواهینامة مذکور را دریافت می کند و همان سال با شرکت در رزمایش صحرایی یاوران حضرت مهدی(عج) از سوی فرماندهی وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بابل تقدیرنامه می گیرد.

متناسب با هدفی که داشت به رشد معنوی و پرورش روحی، بیش از پیش أهمیّت می داد، شرکت در بسیج، هیأت مذهبی، نماز جمعه و جماعات، إحیاء گرفتن تا به صبح در شب های قدر ماه مبارک رمضان در آستان مقدّس امام زاده قاسم(ع) بابل از جمله کارهای ضروری و همیشگی او بوده است، او می دانست که شرکت در نماز جماعتِ اوّل وقت، آن هم درصف های جلویی، چه ثوابِ عُظمایی دارد، روی این اصل بود که در میان تعجّب همگان، هر وقت به نماز جماعت در مسجدالنبیّ (ص) تشریف می آوردند، صفوف نیمه منظم نمازگزاران را می شکافتند تا به صف اوّل یا دوّمی می رسیدند و با گفتنِ تکبیرة الإحرام از ماسِوی الله می بریدند و به یگانةی هستی می رسیدند.

زمان برای سربازی او فرا می رسد و تلاشش برای خدمت در سپاه بی نتیجه ماند، بنابر این برای خدمت وظیفه به لشکر30 پیاده گرگان ملحق شد، ضمن اینکه همزمان برای جذب رسمی در سپاه نام نویسی کرده بود، هنوز 2 ماهی از آموزش نظامی او طیّ نگردید که نامةی جذب او در سپاه پاسداران بدستش رسید، با خوشحالی أمّا با گرفتنِ إمضاهای متعدد از فرماندهان مافوق، بسختی از لشکر 30 گرگان تسویه حساب می گیرد و به علت قبولی درسپاه پاسداران از کسوت سربازی مرخص و برای ادامة آموزش بعنوان سرباز گمنام امام زمان (عج) بالآخره دراسفند ماه 86 وارد دانشگاه امام حسین (ع) گشته تا اینکه پس از دو سال تلاش وصف ناشدنی در بهمن ماه 88 از دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) با معدل 30/17 فارغ التحصیل می گردد.

آقا کمیل بقدری از سلامت نفس و امانت داری برخوردار است که مطابق دستنوشتةی موجود از شهید، ایشان در تاریخ 8/8/87 به ساعت 50/11 صبح پوشةای حاوی اطلاعات مهم و محرمانه کارکنان را در محوطه دانشگاه امام حسین(ع) می یابد، بی درنگ با حفاظت اطلاعات دانشگاه مکاتبه کرده و آن را جهت بررسی و اقدامات لازم به مسئول مربوطه تحویل می دهد تا خدای نکرده مورد سوء استفاده دشمنان قرار نگیرد.

آقا کمیل داوطلبانه دو فروردین و تعطیلات عید سال های87 و88 دورة دانشجویی را در غالب طرح سازندگی بسیج، اردوی جهادی به مناطق محروم کشور از جمله کرمان و چهار و محال و بختیاری می روند و ماجرای شکسته شدن مچ دست راست ایشان در یکی از این اردوهای جهادی بماند. همچنین در خرداد سال 87 با پای پیاده از اصفهان به مرقد مطهّر حضرت امام راحل آمده و در مراسم نوزدهمین سالگرد ارتحال ملکوتی آن سفر کرده شرکت نمودند.

وجودِ ده ها تقدیرنامه از فرماندهان، در رده های مختلف در پروندة پرسنلی ایشان، اوّلاً نشان از لیاقت و شایستگی، ثانیاً مبیِّنِ عشق، علاقه و ایمان آقا کمیل به هدف والایش می باشد. و هنوز نمی دانیم که آقاکمیل چه خدمتی برای معلولین ذهنی نوشیروانی بابل انجام داده است که اصل تقدیر نامه رییس مرکز خیریه نگهداری معلولین در پروندة اش موجود است.

مادرش می گوید: به محض اینکه اوّلین حقوقش را سپاه گرفت دو دفترچه پس انداز برای خودش باز کرد، یکی مربوط به حقوق و مزایا، دیگری مربوط به هدایا؛ چرا که می گفت: « طبق فتوای مقام معظّم رهبری، هدیه خمس ندارد» برای خودش، سال خمسی تعیین کرد تا اگر مازاد بر هزینه سالیانه، چیزی در حسابش مانده باشد، خُمس آنرا بدهد و یکسال مقداری پول به مستمندان داده بود و با خوشحالی می گفت: امسال خمس داده ام.

او در بهمن ماه سال 89 ازدواج می کند و همسرش پیرامون خصوصیّت اخلاقی اش می گوید: « ایشان بقدری از اخلاص، غیرت و تقوا برخوردار بود که شاید اگر به شهادت نمی رسید، شناخته نمی شد و هیچکس از آن همه محاسن اخلاقی او با خبر نمی شد. او موقع خواستگاری از من پرسید: ممکنه من یه روزی به شهادت برسم! شما با این موضوع مخالفتی ندارین؟ و می توانی با آن کنار بیآیی؟! من چیزی نگفتم، فقط نگاهش کردم: دوباره پرسیدند و من گفتم : نه مخالفتی ندارم؛ از همانجا فهمیدم که او از جنس زمینی ها نیست!»

او عادت داشت نماز را با غم و اندوه بخواند و سرش را کج بگیرد و حتّی در نماز از خوف الهی گریه می کرد، وقتی که به او می گفتیم: شما باید خوشحال باشی که نماز می خوانی و با خدا راز و نیاز می کنی! چرا اینجوری نماز می خوانی؟! می گفت: « ببین؛ رهبرِ ما هم با مظلومیّت نماز می خونه« او می گفت: همسرم! بدان که نمازِ ما در برابر این همه نعمت هایی که خالق یکتا به ما ارزانی داشته است، حدّأقلِّ سپاسگزاری است و از اینکه نمی توانم آنگونه که شایستة خداوند است او را عبادت کنم خوف دارم.

بی دلیل نبوده است که به همرزمانش می گفت: « من سی و سومین شهید روستای بیشه سر هستم» چرا که آخرین سفارش او به اطرافیان، این بود که برای شهادتش دعا کنند، و به همه سفارش می کرد تا در قنوت نمازشان، دعای فرج بخوانند و شهادت او را از خدا بخواهند و می گفت: هرکس در نمازش دعای فرج بخواند، دعایش مستجاب خواهد شد.

خانواده اش می گویند: آقا کمیل، عاشق شهدا بود، هر وقت دلش می گرفت، به مزار شهداء می رفت و با آنان درد و دل می کرد، اگه یه بی حجابی را می دید، شدیداً ناراحت می شد و می گفت: « دوست دارم بهشون بگم و أمر به معروف و نهی از منکر کنم و معتقد بود که این وظیفه همه است. هیچوقت از گفتن یا حسین(ع) و یا زهراء(س) سیر نمی شد و هر وقت یا زهراء می گفت، اشک از چشمانش جاری می شد. سعی می کرد جلوی حاضران گریه نکند، هر وقت بغض می کرد به اطاق دیگری می رفت و برای خودش مدّاحی می گذاشت و به تنهایی گریه می کرد، وقتی بیرون می آمد چشمانش قرمز و پف کرده بود.

آقا کمیل در مصاحبه بجا مانده از خودش می گوید: « گرچه به کمتر از شهادت راضی نیستم؛ ولی از خدا می خواهم که اگر شهید نشدم، أجر شهید را به من بدهد.»

او بخوبی تفسیر آیة شریفة « إنّ اللهَ معَ الصابرین» را فهمیده بود و سعی می کرد در زندگی اش آن را بکار بگیرد تا در همه حال خدا را با خود داشته باشد، او باتّفاق چند نفر از دوستانش، یالاترین جایگاه خدمتی را، در یگانِ ویژة صابرین می بینند، گرچه سعی داشت، ثبت نام در یگانِ ویژة صابرین را از خانودة اش مخفی نگهدارد و یا اینکه خدمت در آن را سَهل و آسان معرفی نماید، أمّا برای رسیدن به آن، بسیار تلاش کرد؛ و تمامی مقدّماتش را فراهم نمود، و او می دانست که خدمت در یگانِ ویژة صابرین، علاوه بر قدرت معنوی به قدرت جسمی هم احتیاج دارد، آقا کمیل برای جبران آن علاوه بر طیّ دوره های آموزش تکاوری و چتربازی به ورزش های رزمی روی آورد و در این رشته خیلی زود سرآمد شده و مطابق اسناد موجود دو مرتبه موفق به أخذ مدال طلا و نقره در جشنواره فرهنگی، ورزشی دانشجویان گردید. بهر حال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه امام حسین، بسختی از پادگان آموزشی المهدی وابسته به تهران، تسویه حساب خدمتی می گیرد و خود را به یگانِ ویژة صابرین می رساند.


(جهت شادی ارواح طیّبة شهداء بویژه پاسدار شهید آقا کمیل صفری تبار بیشه صلوات)

شهیدان مصطفی کمیل صفری تبار ، محمد محرابی پناه و محمد منتظر قائم

     



" کمیــل "  قسمتی شد از حکایت ِ واماندگی کوله بار ِ خالی من و ما . . . !

شاید خدا قصه ی شهادت را نوشت تا نفس های سوخته را گداخته تر کند !

و تو ای كميــل!

شاهد هستی که چطور در



حسرت ِ بال هایت ، قلبم را پرپر ِ نگاهت کرده ام ؟

من این گونه خویشتن را اسیـ ـر کرده ام و تو

و تو

به همان زیبایی که نقاش، نقش ِ  منحصرش را تحسین می کند

حـُسن ِ انتخاب شده ی خدایی .. در آغوش ِ بی انتهای مهربانی هایش..

قدری پلک بزن . . . تا وسعت ِ ناصبور  روسیاهی هام باز شود مقابل جنـّات ِ جاری در حیاتت..

شایــ ـد که ...

شایـ ـد که این بار ، رَبّ بخشنده، روزی ما هم بکند نزد خودش عشق بازی را . . .

من به دستان ِ شفیع ِ تو مومنم ! قدری دعایمان کن !

و لا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله امواتا...

 

شهادت قسمت ما مي شد اي كاشـــ


 

 

طــــلــــبــــه ســــايــــبــــري بازدید : 461 دوشنبه 12 فروردین 1392 نظرات (0)

 

آه سال های سرخ و خاطرات ناپدید !

کاش هیچ گاه عمرتان به سر نمی رسید

آه ای سراب های سبز ، یادتان بخیر

هفته های موج خیز و روزهای پٌر شهید[...]

سرزنید بازهم که خیره مانده سویتان

چشم های نا امید من ، هنوز پٌر امید

اسب ها ره و تیغ ها شکسته در نیام

زخم های من ! فقط شما هنوز تازه اید

رازها رسید تا گلو ولی روان نشد

روی این لبان بسته مثل قفل بی کلید

با ترانه های سر بریده مثل این غزل

اینک این منم در انتظار خاطرات ناپدید…

 

 

 منبع:بوي سيب

حــــمــــايــــت مــــيــــكــــنــــيــــم
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
  • ســــایــــبــــری 313
  • مـــعـــبـــر شـــهـــدا
  • صَـــبــــاحَـــت
  • مــنــتـــظـــران فــــــــــرج
  • طرحی نو در مسابقه کتابخوانی
  • جـــوان انـــقـــلـــابـــی
  • مـــهـــراوه
  • ظـــهـــور - 313
  • مـعـبـر سـایـبـری هـمـراه رهـبـر
  • کــوی ابــوذر غــفــاری
  • صــالــحــیــن حــوزه صــدیــقــه کــبــری
  • قـــلـــم ســـایـــبـــری
  • یــــا مــــهــــدی ادرکــــنــــی
  • داستان های نماز
  • تـــــــرویــــــج بصـــــــیرت
  • بــــــــــــــوی حـــــــرم
  • عــلــمــدار ســایــبــری
  • بــه روز بــاشــیــد
  • کــــلــــرجــــی
  • مـــــاه کـــــربـــــلـــــا
  • آدانــــا دانــــلــــود
  • موسسه فرهنگی امام هادی
  • امــتــداد امــام
  • سبک زندگی شهدا
  • مــنــجــی وب
  • مـشـکـات الـزهـرا(س)
  • پـایـگـاه اخـتـصـاصـی مـداحـی اهـل بـیـت کـربـلـا
  • از نــســل آســمــان
  • عــلــقــمــه
  • مــولــا مــهــدی گــل یــاس
  • پایگاه فرهنگی مذهبی ذوالفقار
  • هـیـئـت مـحـبـیـن الـمـهـدی (عج)
  • بـدانـیـم کـه نـمـی دانـیـم ؟
  • جــهــاد ســایــبــری طــلــبــه
  • بــچــه هــاي خــيــلــي بــا حــال
  • طــــریــــق
  • پــــیــــرو
  • پـایـگـاه بـسـیـج مـسـجـد مـوسـی بـن جـعـفـر(ع)
  • زنــدگــیــنــامــه مــشــاهــیــر
  • ســــربــــاز ولــــایــــت
  • هـيـئـت قـرآن مـسـجـد مـوسـي بـن جـعـفـر(ع)
  • دنــیــای حــنــانــه
  • هـیـئـت مـذهـبـی مـنـتـظـران حـضـرت مــهــدی فـرخ آبـاد
  • عــــشــــق وطــــن 140
  • مــــردان بــــی ادعــــا...
  • ❤قـرآن نـور الـهـی-:-قـرآن هـدیـه الـهـی❤
  • کـانـون فـرهـنـگـی شـهـیـد هـادی تـقـی لـو
  • نــیــوز گــونــاگــون
  • گــروه ســایــبــری عــمــار
  • مؤسسه قرآنی فاطمة الرسول امین شهر
  • جــنــبــش مــردمــي مــعــراج
  • ۩✿☆هــشــتــمــیــن خــورشــیــد☆✿۩
  • عــشــق یــعــنــی یــه پــلــاک
  • جـبـهـه فـرهـنـگـي-مـذهـبـي امـام صـادق(ع)
  • Nedaye Daroon
  • چـــــــــادرم...
  • از دیــار گــیــت تــا مــشــهــدالــرضــا
  • ســربــازان امــام زمــان«عــج»
  • زنــدگــیــنــامــه مــشــاهــیــر
  • دل رهــــــــبــــــــر
  • مــــخــــتــــلــــف
  • امــام عــشــق=هــادی نــقــی
  • کـانـون فـاطـمـیـه مـیـنـاب
  • جــــنــــگ نــــرم
  • پــایــگــاه فــرهــنــگی بــشــیــران
  • پــایــگــاه ســایــبــری حــــبـــــل
  • لــــهــــوف
  • ♥معبـــرسایبـــری بــــی سنگــــ♂ــر♥
  • بــچــه هــای مــلـاثــانــی
  • نــــگــــاهــــی و یــــادی
  • فــــروشــــگــــاه پــــارســــی
  • .::ولـایــــت رمــــز پــــیــــروزی::.
  • ☀ گــــروه ظــــهــــور ☀
  • ســایــت جــامــع اعــیــاص
  • مــــشــــت پــــولـادیــــن
  • کــلــیــک هــای پــایــداری
  • عــاشــقــان ولـایــت
  • حــــريــــم آســــمــــانــــي
  • اقــــامــــه نــــمــــاز
  • حـوزه مـقـاومـت بـسـیـج دانـش آمـوزی بـالـاده
  • ☫ســـفــر عـــشــق پــایــانــی نــدارد☫
  • مـا نــصل سـومـی هـا
  • ســایــت عــاشــقــان ظــهــور مــهــدی
  • گــــل نــــرگــــس
  • لــبــيــك يــا امــام خــامــنــه اي
  • پـايـگـاه فـرهـنـگـي مـذهـبـي بـاب الـحـوائـج
  • عـاشـقـانـه ای بـرای بـنـدگـان خـدا
  • کــوهــپــایــه اصــفــهــان شــهــرک فــاطــمــیــه (س)
  • كــــبــــوتــــر حــــرم
  • يــــا صــــاحــــب الــــزمــــان
  • كــــبــــوتــــران زمــــيــــنــــي
  • شــــمــــیــــم ظــــهــــور
  • شــــهــــیــــدان زنــــده انــــد
  • عــلـامــرودشــت تــاون
  • بــشــارت 110 ؛ وبــلـاگــی از جــنــس پــلـاک
  • بــــانــــک پــــیــــامــــک مــــهــــدوی
  • تــــبــــلــــیــــغ اســــلـام
  • لَــنَــهــدیَــنَّــهُــم سُــبُــلَــنــا
  • پــايــگــاه مــبــارزه بــا شــيــطــان
  • سائل-12
  • تــکــیــه گــاه جــان
  • چــــشــــم هــــای مــــنــــتــــظــــر
  • ســربــدارانــ
  • لــــبــــیــــک یــا خــــامــــنــــه ای
  • foxgraph | ســفــارش طــراحــی
  • گـــــ.ســربـند.ـــرافیـک
  • جامع ترین گالری عکسهای مذهبی و اسلامی
  • ☫ رزمــــنــــده ســــایــــبــــری ☫
  • صــــدر
  • انــــس بــــا قــــرآن کــــریــــم
  • رازمـــــجـــــنـــــون
  • شــــهــــیــــد گــــمــــنــــام
  • مــــهــــدويــــت
  • .::وبــلـاگ ارزشــی بــصــیــرتــیــهــا::.
  • تــــا شــــهــــدا بــــا شــــهــــدا
  • کـانـون فـرهـنـگـی دانـشـجـویـی بـصـیـرت
  • عــــلــــوی اســـــتــــدلـالــــی
  • .::در مــــســــيــــر اوج::.
  • دلــــبــــخــــواه
  • اســــلـام، دیــــن جــــاویــــدان
  • پايگاه بسيج شهيد مظاهر رضائيان
  • غــــیــــرت عــــشــــق
  • حماسه سیاسی وحماسه اقتصادی
  • بــــهــــتــــريــــن راه رســــيــــدن بــــه خــــدا
  • *مژده ظهور نزدیک است*
  • عــــطــــر کــــربــــلـــا
  • مــــنــــتــــظــران حــــضــــرت
  • اصــــحــــاب و انــــصــــار الــــمــــهــــدی (عج)
  • مــــحــــض رضـــــا عــــلــــیــــه الــــسّــــلـام
  • ســـمـــت مـــهـــدی (عـــج)║پــاتـــوق مــنــتـــظــران
  • تــــرنــــم عــــفــــاف
  • رازی در مــنــتــهــی الــیــه مــشــرق
  • شــهــدا رایــاد کــنــیــد بــاذکــر صــلــوات
  • گــــنــــجــــیــــنـــه هـــای گــــمــــشــــده
  • قــــصــــه ســــرداران
  • دوســــتــــــــ قــــرآنــــي
  • ســبــكــبــالـان عــاشــق كــوهــبــنــان
  • تــــخــــريــــبــــچــــي
  • پــایــگــاه بــســیــج شــهــیــد نــوروزی چــلــیــچــه
  • ثـــــقـــــلـــــيـــــــن
  • بــــاشــــگــــاه افــــســــران جــــنــــگ نــــرم
  • مـــعـــبـــر ســـایـــبـــری ولـــایـــت
  • هــــديــــه اي از مــــادر
  • ☫رهــــبــــرم ســــیــــدعــــلــــی☫
  • ☆*¨★`*☆دخترحوا☆*¨★`*☆
  • حــجــاب، پــــرچــــم مــقــابــلــه بــا تــهــاجــم فـــرهـــنـــگـــی
  • مــــــــــدد
  • ولــايــت فــقــيــه و حــكــومــت اســلــامــي
  • مــــنــــتــــقــــم
  • خــــدای مــــن
  • دلــــســــوخــــتــــگــــان
  • شـــیـــعـــه یـــعـــنـــی دســـت بـــیـــعـــت بـــاعـــلـــی
  • فـــــــطـــــــــرس
  • پـــایــگــاه خــبــری مــیــربــازار هــادی شــهــر
  • ســــــــاکــــــــن
  • دانــــلــــود صــــلــــواتــــی
  • پــایــگــاه اطــلـاع رســانــی هــیــئــت
  • حــامــیــان ولـایــت ســیــد عــلــی
  • زلـال گـــرافـــیـــکــــــ
  • حــضــرت زیــنــب کــبــری ســلــام الله عــلــیــهــا
  • عــطــش انــتــظــار
  • ســـلـــطـــان وفـــا
  • تـــــــرویــــــج بصـــــــیرت
  • ذوالــــفــقــار حــــــــیـــــــــــدر
  • بــه ســوی ظــهـــور
  • گــوهــرکــمــال ، حــجــاب بــرتــر
  • یــاقــوت ســرخ
  • کــانــون وبــلــاگ نــویــســان قــم
  • در جـسـتـجـوی واقـعـیـت
  • پایگاه فرهنگی اجتماعی مصاف
  • از علی تا سیدعلی(از کوفه تا تهران)
  • هیئت مذهبی خادمین حسین(ع) آبدانان
  • پايگاه تحليلي-خبري بــالاتـر از بالاترین
  • میر محمد حسین زاده تولون
  • چــتــر بــاز
  • پــیــروان ولایــت
  • *مـهـدی مـا*عـج
  • السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
  • ˙·٠●❤جنبش سبز❤●٠·˙
  • مــدافــعــان جــنــگ نــــرم
  • شهدا (حامد گ)
  • عــشــق دوازدهــم
  • چشم انداز ایران - سال 1404
  • حــجــاب
  • دخــتــران بـابـا عـطـا
  • گــدای فـاطـمـه(س)
  • اهــل بیتــــ
  • ولـایـتــــــ عـلــوی 12
  • مــعــرفــت انـسـان بـه خـدا
  • گــل نــرگــس
  • شهید احمد پلنگ نژاد
  • شــاهــد 73
  • عـاشـقـان کـلـام وحــی
  • ☫☫☫رزمنده ســـایبری ولایــــــت☫☫☫
  • فـریـاد مـهـتـاب-حـامـی عـفـاف و حـجـاب
  • طلــــعت آدیــنــه
  • آمــوزش قــرآن کــریــم
  • نـــور مــعــرفـت
  • پنجره ی انتظار
  • انــتــظــار غـریـب
  • >>شرهانی
  • تــرنــم عــفــاف
  • .::فوزالعظیم::.
  • ســتــاره تــاریــکـی
  • تــســنــیــم
  • دفــتــر ســرخ
  • حــرم شــاه-بانکــ شعر و اشــــعار مذهبی
  • کریــــم آل طــــه
  • جبهه فرهنگی فاطمــــیون
  • سازمان تبلیغات اسلامی شهرستان قائمشهر
  • یعلمون| بدانیم و عمل کنیم
  • او خواهد آمــــد....
  • حضرت مهدی«عج»
  • زندگی در جوانی
  • پایگاه فرهنگی ظهور قائم
  • شهیدان زنده اند
  • مــجــنــون الــحــســیــن
  • هــيــئــت فــدائــيــان امــيــرالــمــومــنــيــن(ع)-مــشــهــد
  • به نام او که پاکی باران مظهر وجود اوست
  • ندای معلول
  • الغــــوث
  • هیئت مکتب الزینب زنجان
  • گل شقایــق امیــر
  • امام خامنه ای (مدظله العالی)
  • بی سر کــــربلا
  • ان الارض یرثها عبادی الصالحون
  • یاوران الحجه «عج» نجف آباد
  • ***منتظران حضرت قائم***
  • استحکام ایمان
  • کبــــوتر حــــرم
  • نسیــــم جمکــــران
  • پایگاه فرهنگی محبان علی اکبر سرابله
  • مینو جهان وب
  • خورشــیــــد
  • بچه های حــــــــــرم
  • اعوانه
  • آزاد اندیش
  • شهید حمید فیروزی
  • حديث اشك | اشعار اهل بيت عليهم السلام
  • معلمی از دیار سربازان
  • ضد گلوله
  • سلام
  • حجــــــــاب
  • آخر الزمان انتظار مهدویت
  • اگر تنهاترین تنها شوم باز هم خدا هست
  • واگویه های یک عاشق
  • طلبه با حجاب!!!
  • بوی دین
  • به سوی خدا
  • اسرائیل،مشق شیطان
  • .::طلبه پاسخگو::.
  • آریان بلاگفا
  • بسم رب الحسین
  • مرواریدی در صدف
  • شهدا را یاد کنید
  • ::: سنگر سایبری سلوک معرفت:::
  • حضرت مهدی عج ........... دلتنگتم
  • نوای ذاکرین حسینی
  • سرباز سایبری حضرت امام خامنه ای
  • پایگا قرآنی دارالقرآن
  • هیئت مکتب العباس
  • نــــوري از بــــهــــشــــت
  • هاتف 313
  • افسر سایبری موعود
  • حاج فلاح تفتی
  • بهشت ارغوان
  • اخلاصی ها
  • توابین
  • رزمنده سايبري
  • تـ ع ـجیل
  • ثامن تـــــم مرجع قالب و ابزار
  • مقتدر مظلوم
  • بهترین بک گراندها
  • بوي سيب
  • گرافیک سرای نوین | دانلود | عکس
  • منذرين
  • IT NEWS
  • آخرین مطالب ارسال شده
  • .:: حــمــایــت مــیــکــنــیــم ::.
    آمار سایت
  • کل مطالب : 882
  • کل نظرات : 573
  • افراد آنلاین : 9
  • تعداد اعضا : 18
  • آی پی امروز : 79
  • آی پی دیروز : 106
  • بازدید امروز : 109
  • باردید دیروز : 162
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 1,111
  • بازدید ماه : 1,111
  • بازدید سال : 87,468
  • بازدید کلی : 3,328,428
  • لــــوگــــوي مــــا
    لــــوگــــوي دوســــتــــان
    بــراي مــشــاهــده لــوگــوي دوســتــان كــلــيــك كــنــيــد...
    ارتــــبــــاط بــــا مــــا
    حـــمـــایـــت از مـــا
    .::بــرای حــمــایــت از مــا کــلــیــک رنــجــه بــفــرمــائــیــد::.
    رمــــزيــــنــــه ســــايــــت
    My QR-Code
    نــــواي آنــــلـايــــن
    سـامـانـه پـیـامـکـی سـایـت

    .:::ســامــانــه پــیــام کــوتــاه طــلــبــه ســایــبــری::.